سرویس سیاسی پایگاه خبری 598-مسعود اکبری/ ظهر پنجشنبه ۲۹ آبان، شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین قطعنامهای تازه علیه برنامه هستهای ایران تصویب کرد؛ اقدامی که با ادعای «عدم همکاری ایران با بازرسان» و به ابتکار آمریکا و سه کشور اروپایی پیش برده شد. این رخداد تنها پنج ماه پس از حمله نظامی آمریکا به سه مرکز هستهای تحت نظارت آژانس در ایران صورت گرفت.
این قطعنامه، دومین اقدام ضدایرانی شورای حکام در دولت چهاردهم است. دولت جناب آقای پزشکیان و وزارت خارجه با مدیریت جناب آقای عراقچی در یکسال اخیر برای پیشبرد دیپلماسی چندجانبه، اقدامات خوبی انجام دادهاند اما متاسفانه برخی از اقدامات دولت، خواسته یا ناخواسته همسو با جریان غربگرا اتخاذ میشود.
به عنوان نمونه، کلیدواژه «مذاکره مسلح» که در روزهای گذشته از سوی مقامات وزارت خارجه مطرح شد، با استقبال ویژه جریان غربگرا مواجه شد. کلیدواژهای تأملبرانگیز که صرفا جهت بزک و تطهیر مذاکره با آمریکا قابلیت دارد. مذاکرهای که بنبست محض است.
برخلاف ادعای رایج، تحریمها و قطعنامهها محصول تقابل با غرب نیست، بلکه نتیجه اعتماد و امتیازدهی یکطرفه جریان غربگراست. نخستین قطعنامه شورای حکام علیه ایران در سال ۱۳۸۲ و در دولت خاتمی صادر شد؛ در شرایطی که ایران حتی در سطح آزمایشگاهی نیز همکاری میکرد. در فاصله ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ تنها طی دو سال مذاکره سعدآباد، ۷ قطعنامه صادر شد و فعالیتهای هستهای بهطور کامل تعلیق گردید، اما کوچکترین تحریمی هم لغو نشد.
جریان غربگرا امروز تلاش میکند قطعنامهها را به دولتهای غیرهمسو نسبت دهد، اما واقعیت خلاف این است. قطعنامه ۱۹۲۹ در سالگرد فتنه ۸۸ و با حمایت کامل اوباما صادر شد؛ اقدامی که نه به غنیسازی ۲۰درصد مرتبط بود و نه افزایش سانتریفیوژها، بلکه حرکتی حمایتی از جریان غربگرا در داخل محسوب میشد.
پس از آن، تحریمهای جامع آمریکا و اروپا پشت سر هم اعمال شد و شبکههایی مانند خانواده نمازی نیز در اجرای تحریمها نقش داشتند.
در دولت روحانی جریان غربگرا وعده داد با برجام همه قطعنامهها لغو خواهد شد، اما در عمل قطعنامه ۲۲۳۱ صادر شد و مکانیسم ماشه تثبیت گردید. تعداد تحریمها از ۷۰۰ به ۱۵۰۰ رسید، وزیر خارجه وقت تحریم شد، ۱۰هزار کیلو اورانیوم از کشور خارج شد و قلب راکتور اراک با بتن پر شد.
تناقض تلخ اینجاست که نخستین حمله مستقیم نظامی به ایران نیز در دوره همین قطعنامه رخ داد؛ قطعنامهای که قرار بود سایه جنگ را از کشور دور کند.
شهید فریدون عباسی در سال ۱۳۹۵ تاکید کرد که در آستانه راهاندازی رآکتور اراک، روی کار آمدن دولت یازدهم باعث توقف پروژه شد. او گفت از سال ۸۲ تا ۸۴ که هدایت مذاکرات در دست روحانی و ظریف بود، سیاست «عقبنشینی و امتیازدهی» حاکم شد و در نتیجه طی دو سال ۷ قطعنامه علیه ایران صادر شد.
جریان غربگرا پنهان میکند که تحریمها ابزار اصلی مهار ایران و بخشی از راهبرد کلان آمریکا در غرب آسیاست. هر چقدر ایران ضعیفتر شود، فشار بیشتر و تحریم گستردهتر میشود. از نگاه آمریکا، ایرانِ دارای صنعت هستهای، قدرت دفاعی و نفوذ منطقهای باید کنترل و محدود شود.
جریان غربگرا در انتخابات گذشته وعده داد با تنشزدایی، تحریم رفع خواهد شد. اما در عمل طی یک سال گذشته نزدیک به ۵۰۰ فرد و نهاد ایرانی تحریم شدند. شورای حکام دو قطعنامه علیه ایران صادر کرد، سه قطعنامه حقوق بشری نیز تصویب شد، جنگ ۱۲روزه علیه ایران رخ داد و ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران اتفاق افتاد.
زیرا بر یک توهم استوار است: «اگر امتیاز بدهیم، آمریکا احترام میگذارد.»
تجربه ۲۰ سال اخیر میگوید قدرتسازی تحریم را کم میکند و عقبنشینی آن را افزایش میدهد. بر همین اساس، قطعنامهها را باید «سوغات جریان غربگرا» نامید؛ سوغاتی تلخ و پرهزینه برای مردم ایران.
در مقابل، هرگاه دیپلماسی مقتدرانه، اتکای به ظرفیت داخلی و سیاست خارجی فعال در پیش بوده، کشور از فشارها عبور کرده است.